دهی است از دهستان نهبندان بخش شوسف شهرستان بیرجند، واقع در 64 هزارگزی جنوب شوسف و 25هزارگزی باختر شوسۀ مشهد به زاهدان، محلی دره و هوای آن گرمسیر و سکنۀ آن 133 تن است، آب آن از چاه تأمین میشود، محصول آن لبنیات و شغل اهالی مالداری است، بهار مالداران به این ده می آیند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان نهبندان بخش شوسف شهرستان بیرجند، واقع در 64 هزارگزی جنوب شوسف و 25هزارگزی باختر شوسۀ مشهد به زاهدان، محلی دره و هوای آن گرمسیر و سکنۀ آن 133 تن است، آب آن از چاه تأمین میشود، محصول آن لبنیات و شغل اهالی مالداری است، بهار مالداران به این ده می آیند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
آنجای که گرده بدانجاست. آنجای از درون انسان یا حیوان که گرده (قلوه) بدانجاست. قلوه گاه: بزد نیزه بر گردگاه دو گرد برآورد و زد بر زمین کردخرد. اسدی. بدین یال و گردی برو گرده گاه چه سنجد به چنگال او کینه خواه. اسدی. و خرقه های با آب یخ سرد کرد بر گرده گاه می نهند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). گرده گاه فلک شکافته باد که یکی گرده با جگر ندهد. انوری. ولف در فهرست شاهنامه گرده گاه (به ضم اول) و گرده گه (به ضم اول) (مخفف آن را) به معنی قد و قامت دانسته و به فرهنگ عبدالقادر هم ارجاع کرده است
آنجای که گرده بدانجاست. آنجای از درون انسان یا حیوان که گرده (قلوه) بدانجاست. قلوه گاه: بزد نیزه بر گردگاه دو گرد برآورد و زد بر زمین کردخرد. اسدی. بدین یال و گردی برو گرده گاه چه سنجد به چنگال او کینه خواه. اسدی. و خرقه های با آب یخ سرد کرد بر گرده گاه می نهند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). گرده گاه فلک شکافته باد که یکی گرده با جگر ندهد. انوری. ولف در فهرست شاهنامه گرده گاه (به ضم اول) و گرده گه (به ضم اول) (مخفف آن را) به معنی قد و قامت دانسته و به فرهنگ عبدالقادر هم ارجاع کرده است